انشای ۲۰ ( آموزش انشا نویسی)

انشای ۲۰ ( آموزش انشا نویسی)

با کمک اساتید فن و معلمان مجرب نوشتن انشای ۲۰را بیاموزیم
انشای ۲۰ ( آموزش انشا نویسی)

انشای ۲۰ ( آموزش انشا نویسی)

با کمک اساتید فن و معلمان مجرب نوشتن انشای ۲۰را بیاموزیم

شخصیت پردازی در داستان

شخصیت ، تیپ ، چهرمان یا همان نمونه نوعی بحثی است که امروزه در داستان به آن زیاد پرداخته می شود .این بحث اولین با ر در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مطرح شد.در همه جای دنیا افراد مثل هم هستندو در خیلی از خصوصیات مشترکند.

همه ما در طول زندگی در حال نقش بازی کردن هستیم و در هر مکانی یک جور برخورد می کنیم.مارکسیست ها می گویند طبقه اجتماعی وشغل انسان نشان دهنده شخصیت او هستند.به خصوصیاتی که به طبقه و شغل افراد بستگی دارد تیپیک یا چهرمانی گفته می شود.مثل تیپ کارگری – کارمندی –معلمی –دکتری و غیره

«اگر خصوصیات عام مشترک بین افراد یک طبقه اجتماعی و شغل آنان «یعنی همان خصوصیات تیپیک یا چهرمانی »را به خصایص کاملا فردی و شخصی اضافه کنیم در این صورت یک شخصیت داستانی را ساخته ایم. »

البته این یک تئوری مارکسیستی است و آنها عقاید و باورهای انسانی را ندیده گرفته وآنرا جزیی از شخصیت حساب نکرده اند در حالیکه باور و اعتقاد جنبه مهمی ازشخصیت محسوب می شود واصلا تفاوت انسانها از همین باور ها منشاء می گیرد.

یکی از تفاوتهای اساسی بین نویسندگان مؤمن و متعهد با یک نویسنده غیر الهی در همین پرداختن به فطریات واعتقادات مذهبی است. نویسندگان غیر الهی به غرایز جسمانی انسان بیشتر می پردازند تا به اخلاقیات و روحیات و همین است که نوشته هایشان چنگی به دل نمی زندو چیز تازه ای به خواننده منتقل نمی کند .

شخصیت انسان در سه مورد خود را نشان می دهد:

1- در ارتباط با خود

2- در ارتباط با همنوعان

3- در ارتباط با محیط مادی

همچنین اشخاص داستان به چند نوع تقسیم می شوند :

1- اشخاص ساده: که یک یا دو خصیصه اخلاقی بیشتر ندارندو واکنش آنها قابل پیش بینی است.

2- اشخاص جامع :«یا پیچیده که نمی توان آنها را درست شناخت و برخورد آنها با حوادث معلوم نیست.اگر با این نوع شخصیتها سالها زندگی کنی باز هم نمی توانی همه خصوصیات آنها را بشناسی و عکس العملشان را پیش بینی کنی. »

3- اشخاص قرار دادی یا کلیشه ای : این نوع شخصیتها در داستانهای قدیمی بیشتر وجود داشته اندو همواره به یک شکل ظاهر می شده اندبه طور مثال یک دزد دریایی که با یک چشم و یک پای چوبی در داستان ترسیم شده است .

شخصیت اصلی یا همان قهرمان باید یک شخصیت پیچیده باشد و شخصیت های فرعی از نوع شخصیت ساده و کلیشه ای

یکی از مزایای این نوع انتخاب این است که این دو نوع شخصیت احتیاج به توصیف ونشان دادن شخصیت توسط نویسنده ندارند و اوبیشتر در باره قهرمان که شخصیت پیچیده و جامعی دارد توضیح می دهد.

شخصیتهای داستان از یک جنبه دیگر به دو دسته تقسیم می شوند:

1-ایستا

2- پویا

ایستا کسانی هستند که از اول تا آخر داستان تحولی پیدا نمی کنند و به همان شکل اولیه باقی می مانند ولی شخصیتهای پویا در طول داستان تحولی پیدا می کنند که یکی ازتحولات زیر است :

1-تحول در منش « یک صفت یا خلق در انها تغییر پیدا می کندکه ممکن است به سوی خوبی یا بدی باشد .»

2-تحول در سرنوشت «از جوانی به پیری،از سلامت به بیماری ، ازدواج ،طلاق و...»

3-تحول در عقاید و باورها «در اول به چبزی اعتقاد دارد و در طول داستان این اعتقاد را از دست می دهد یا محکمتر برآن پای می فشارد .»

جدای از این موارد نویسنده باید قادر باشد تا از زبان این شخصیتهابه گونه ای که هستند حرف بزند و تطابق حرفها را با گوینده ایجاد کند مثلا از زبان یک بیسواد حرفهای ادیبانه نزند. گفتگو به طبقه اجتماعی افراد بستگی دارد و هر طبقه ای به یک روش خاص صحبت می کنند یک نویسنده باید به حدی با جامعه اش آشنا باشد که این تفاوتها را بشناسد و بتواند از زبان هر شخصیتی به طور مناسب حرف بزند.

نکته دیگر در مورد شخصیت پردازی در داستان اینکه خصوصیات ظاهری «سن و سال، جنسیت، نوع لباس، نژاد، قد و قواره، چهره »و خصوصیات درونی را توصیف کنیم.

منبع :محمد رضا سر شار(تبیان)

تعریف داستان (۱)

داستان یا نوولNovel))اثری است روایی به نثر که مبتنی بر جعل و خیال(1) باشد. اگر طولانی باشد به آن رمان و اگر کوتاه باشد به آن داستان کوتاه (2) می گویند. نوول اصطلاح انگلیسی است و معادل آن در اکثر زبانهای اروپایی رمان (3) است . اصل واژه انگلیسی نوول، واژه ی ایتالیایی نوولا  (4) است به معنی مطلب کوچک تازه نوولا که در قرن چهاردهم در ایتالیا مرسوم بود، نوعی قصه ی کوتاه منثور است که معروف ترین نمونه آن قصه های د کامرون (5) اثر بوکاچیو  (6) است.

از اجداد دیگر رمان امروزی، روایات پیکار ِسک (7)است که در قرن شانزدهم در اسپانیا مرسوم بود و نشانه هایی از این شیوه، در آثار مارک تواین به چشم می خورد. پیکارسک مشتق از واژه ی اسپانیایی پیکار ، به معنی دغل باز و محیل و کلک زن است و پیکارسک صفتی بوده برای داستانهایی که به اعمال پیکاروها می پرداختند. عیار و معروف ترین نمونه این سبک، " دُن کیشوت " سروانتس (1605 م) است که در این داستان معروف، مردی مخبِّط هنوز می خواهد با آرمان های شوالیه گری- که دیگر در زمان او منسوخ شده است – زندگی کند. در دن کیشوت توهّم و واقعیت به نحو استادانه ای در مقابل یکدیگر نمود شده است . به هر حال دن کیشوت را از مهم ترین الگوهای قدیم رمان امروزی دانسته اند.

داستان در معنی امروزی اش در اروپا بعد از سروانتس و رابله پدید آمد، یعنی تقریباً از قرن هجدهم به بعد، بعد از شکست فئودالیسم و بر روی کار آمدن طبقه ی بورژوا. مثلاً در 1719 «دانیل دوفو » (8) در انگستان، «روبنسون کروزئه ی» را نوشت که از نظر اسلوب، تقریباً پیکارسک است؛ به این معنی که مجموعه ای از داستانهای فرعی مجزا ( اپیزود) است که در حول و حوش یک قهرمان با هم جمع آمده اند. البته در آن وحدتی است و موضوع اصلی آن تلاش برای بقا در جزیره ای غیر مسکونی است.

سرانجام در نیمه دوم قرن نوزدهم ، رمان از همه انواع ادبی پیش افتاد و کلاً جای حماسه و رمانس را گرفت. و روز به روز با استفاده از تکنیک های سمبولیست ها و اکسپرسیونیست ها و حتی سینما به افق های تازه تری دست یافت. توالی و تداوم زمانی (9) را بر هم زد و اشکال و مضامین و موضوعات متنوع و حتی عجیب و غریبی را از دنیای اساطیر و رؤیاها و خیال و توهّم وام گرفت و به شیوه هایی بکر و جالب چون شیوه ی تداعی معانی آزاد یا جریان سیال ذهنی (10) دست یافت. در این شیوه که بعداً از آن سخن خواهیم گفت روایت اعمال و حوادث، ذهنی است و همه چیز از ورای لایه های ذهن و از اعماق باطن و دنیای درون ، توصیف و تشریح می شود. آثار پروست، جویس ، ویرجینیاولف ، فاکنر، موفقیت به کارگیری روش های جدید را در داستان نویسی به اثبات رساندند.

در دهه های اخیر، داستان نویسی باز قلمروهای جدیدی را کشف کرد. ولادیمیر ناباکوف نویسنده ی روسی ساکن در غرب، داستان هایی با شیوه ی معروف به بازگشت به اصل (11) نوشت، یعنی داستانهایی که موضوع اصلی آنها در باب سرنوشت خود نویسنده و نسل و نژاد اوست . در این داستانها، نویسنده با استفاده از دانش خود در زمینه ی زبان هایی مختلف ، جناس ها و طنزها و جوک هایی ساخته است و گاهی هم به نقیض سازی (پارودی) رمان های دیگران و حتی خود پرداخته است. داستان هایی هم هست که برخی به آنها ضد رمان Anti- Novel می گویند زیرا در آنها از شیوه های به اصطلاح منفی استفاده شده است، تا عناصر و عوامل سنتی داستان را بی اعتبار و محو و حذف کند. نویسنده به عمد، قراردادهایی را که معهود ذهن خواننده است رعایت نمی کند و از این رو خواننده دچار سردرگمی و حیرت است . از نویسندگان این نوع داستان ها یکی " آلن رب گریه " فرانسوی است که از پیشگامان به اصطلاح رمان نو محسوب می شود. او در 1957 رمان حسادت (12) را نوشت که در آن عناصر معمول و متعارف رمان از قبیل هسته داستانی (Plot). شخصیت، توصیف، زمان و مکان، راهنمایی های معمول برای هدایت خواننده، همه و همه نادیده انگاشته شده است . در این اثر، وضع یک شوهر حسود و شکنجه های ذهنی او، با سبکی نوین مطرح شده است .

در سال های اخیر نویسندگان آمریکای لاتین ، شیوه تخیل دیگری را در داستان نویسی مطرح کردند و به فضاهایی سخت جذاب و جادویی دست یافتند . به این شیوه رئالیسم جادویی (13) گویند. یکی از معروف ترین نویسندگان این شیوه ، گابریل گارسیا مارکز است که آثار او از قبیل " صد سال تنهایی "  به فارسی ترجمه شده است . (نقل از تبیان)